تو را سلام میدهم تو که فرار میکنی
مرا به اغوش گیر چرا وداع میکنی
من از تو به کجا برم تو که نوازشم شدی
اگه نبینمت یه روز نامرد چه بی وفا شدی
تو را سلام میدهم چرا فرار میکنی
اگر زمن رنجیده ای مرا بزن مرا بکوب
فرار تو مرا شکست
بیا بگیر بدست من
دلم هوای با تو بودن دارد
دلم هوای با تو شنیدن دارد
مرا ببخش که خود زدم به بیراهه های این زمان
مرا ببخش
نگین من
تو نروی زیادمان
خوشبختانه من اهوازی نیستم
مهم نیست اینقد تلاش نکنید
من عاشق نیستم ولی به وبم سربزن
درضمن بدکاری کردی فک نمیکردم اینقد بچه باااشی
آمد رمضان و آسمان آبی شد
شبهای زمین ، دوباره مهتابی شد
هستی ، به نماز عاشقی قامت بست
عالَم ، غزل خجسته نابی شد
تو نروی ز یاد من
همون تا هستم و هست دارمش دو ست ِ منه دیگه
من کلا از شعر زیاد خوشم نمیاد