جایی برای تنهایی

جایی برای تنهایی

داستان عاشقانه. پند اموز . حکیمانه . خنده دار- عاطفی- شعر- قصار-حرف -
جایی برای تنهایی

جایی برای تنهایی

داستان عاشقانه. پند اموز . حکیمانه . خنده دار- عاطفی- شعر- قصار-حرف -

مرگ


مرگ بر تو و نفسهایت
که در اغوش مردها مردی
یه روزی میخوری زمین جوری
که نفهمی از کجا خوردی

من همیشه چرت میگفتم
تو اصن خوب بودی من نامرد
برای تثبیت خودخواهیت
خودتو زیر مردها باید؟

مهیار  پائیز 93

تب


من عشق را لب به لب دارم
حسرت ی لب به لب دارم
روی تختم شربت و پاشویه
مادرم حس کرده تب دارم

مادر است دیگر می فهمد
پسرش چقدر بیمار است
می سوزد درونم از بنزین
راه حل فقط سیگار است

مث شورشی خیابانی
در سرم انقلاب میخواهم
مثل عکس تحت تعقیبی
روی طاقچه فاب میخواهم

توی مغزم شعارو نفرین است
زیر پایم اسفالتی از مین است
هیچ راهی برای رفتن نیست
رو به مغزم دیواری از چین است

اوتوبوس در دلم میسوخت
او تو را بوس هر شب و هر شب
بوی الکل در تنم پیچید
یک تکیلا و پیش او امشب

من سرم داغ میشد از اتش
تو سرت به روی پاهایش
من سوت میزدم در دود
تو و اصطکاک لبهایش

من و شورشی که برپا بود
تو و شورشی که در پا بود
تو و اون و خواب ارومت
من و یک کمر که دولا بود

من و اضطراب و تشویشم
تو و اون شب بیداری
تو اون و یک بغل احساس
من و قرص های تکراری

در سرم شنیده شد از دور
صدای امبولانس می امد
توی درگیری یکی تیر خورد
سکانس پشت سکانس می امد

توی امبولانس می دیدم
تو به او بوس هدیه می دادی
در ترافیک ماندم و پشتت
تو چقدر شیک دست تکان دادی

شوهرت کنار  دستت بود
پشت  تو بوق ماشین
امبولانس اژیر کشید رد شد
در من احتراق میکرد بنزین

روی تخت من تکان تکان خوردم
روی تخت تو تکان تکان خوردی
در خیابان پر از دست انداز بود
تو در اغوش او می مردی

بنزین در دلم می سوخت
دور من پر از سیاهی شد
الودگیت رفت تا مغز استخون من
تو دلم پوشش گیاهی شد

چند پرستار و چند نفر دکتر
تو اتاق عمل که من باشم
توی اوج نفرتـت از مـن
کاری کردی از کمر تا شم

از کمر شکستم از باری
که مسببش گناهت بود
فوق العاده بود سورپرایزت
حقه ای که در کلاهت بود

نبض من رفت و بوق ممتد زد
دستگاه صفر و قلب من ایستاد
از دبستان درس من بد بود
به تو حد اقلش باید بیست داد

بامب بامب بر سینه میکوبید
دکتری دستگیره شوک را
رفتنت چه شوخی تلخیست
باور نمیکنم من این جوک را

نبض من رفت و بر نخواهد گشت
دستگاه خاموش و قلب من ایستاد
تو در اغوش دیگری باشی؟
زندگی نمیخواهمت نیست باد

روی دیوار شعار شدم امشب
مادرم سوختم من در تب
پسرت بوسه زد برو ی خاک
جای بوسه ای بر لب

ممتد

دوستت داشتم اذیتم کردی

جلوی هر کسی کمم کردی

صادقانه نوشتم برایت اما تو

به هزار دوز و کلک خرم کردی


کاش چشمم خبر میداد
شورش بین چشمهایت را

مفت تقسیم کردی غیر من

با غریبه جای خوابت را


تو لیاقتت همان قدر است

که زن هرزه ای باشی 

خنده هایت برای نامحرم

بوجود امدی که زن باشی


تف به غیرتت نامرد

اصلا از عشق هیچ میدانی؟

بوجود امدی بسوزانی

اوار بشی به روی ویرانی


ادامه دارد...


1

آهای بارون پائیزی ...

سیگار

حسرت ی لب به لب دارم
من عشق را لب به لب دارم
توی تختم  پتو و پاشویه
مادرم حس کرده تب دارم

مادر است دیگر می فهمد
که جوانش چرا بیمار است
اما درون من هست پر از بنزین
راه درد من  سیگار است

مهیار 93/7/19


لعنت به من

حالم بهم میخوره از تنهایی

از اینکه کسی درکت نکنه

از اینکه تو خونه خودت احساس غریبی کنی

از اینکه ...



متنفرم از دوست داشتن های اجباری

اصن لعنت به من لعنت به من لعنت به من

...

نه میشه به تو عادت کرد
نه میشه ترک عادت کرد