جایی برای تنهایی

جایی برای تنهایی

داستان عاشقانه. پند اموز . حکیمانه . خنده دار- عاطفی- شعر- قصار-حرف -
جایی برای تنهایی

جایی برای تنهایی

داستان عاشقانه. پند اموز . حکیمانه . خنده دار- عاطفی- شعر- قصار-حرف -

عمو رمضون اومده

سلام سحر خیزان بلند شید     عمو رمضون اومده با صدای گریه علی تو ی چاه با صدای شکسته شدن فرق باصدای  گریه حسنین  میدونی چی اورده  معرفت  شب قدر  پاک شدن احیا شدن


راستی یه مهمونی بزرگ ت خونه خدا همه دعوتیم  یادتون نره بیاید اگه اومدید اداب سفره رو نگه دارید 


من واسه همتون جا میگیرم



تخمه

هر وقت تخمه می خورم  مثل الان پوست تخمه ها لای دندونام گیر


میکنه دندونای سفیدم سیاه میشه ولی عیب نداره چون یه مغز شیرین

همیشه هست


اما در مورد تو  کاش همون اول تلخ میشدی تا دیگه دلم و


سیاه نکنم



قرداد سنگین

امشب را هیچگاه فراموش نخواهم کرد


شبی که دلم شکست


ان همه دید زدم تو را 


پژواک نگاهم بر خودم نشست


امشب را هیچگاه فراموش نخواهم کرد


درشبی که نگاهمان گره خورد


من در هیاهوی لمس  این گره


تو در امان  در میان این  زد و خورد


این همه چراغ در شهر بود


نور من تو بودی فقط همین


چراغها سراب بود مگه نه ؟


نگاه تو کرده بود کمین


امشب را هیچگاه فراموش نخواهم کرد 


شبی که تو از من فرار میکردی


چشم از تو برنداشتم یک لحظه


غیر من با که دیدار می کردی ؟


امشب به تاریخ دلم پیوست


تاریخی پر از قرار داد های ننگین


قرارداد دلم با یک دل سیاه


بهای فسخ قرار دادی سنگین




امشب را هیچگاه فراموش نخواهم کرد


شبی که چراغهای شهر خاموش شد


نور می امد ز تپه ای بلند


تکه شیشه ای بود که برقش نمایان شد







گم شده

جایی برای گم شدن  نیست شدن فنا شدن


اهای گدای بی نوا  بگو کجا  کجا میتونم گم بشم


بیا   بیا  هرچی که دارم واسه تو  بگو چجوری گم بشم 


این همه تو معرض دید  مردمی  چشمم میزنن


خیال میکردم که گمم  اینا من و دید میزنن



فیزیک

یواشکی نگاهت میکردم  حس میکردم تصویرم روی شیشه عینکت منعکس میشود


مرا میبینی 


دیدی اما برعکس

  قانون قانون است برای همه

  و فیزیک درسی است با اثبات


تمام عدسی ها تصویر را برعکس میکنند


کاش بجای عینک لنز میگذاشتی لا اقل برعکس نمیشدم 



اسیر

دیگه تو بارون قدم زدن واسمم لذتی نداره 


حتی تنهایی بودن دیگه مهم نیست


دیگه از همه نا امیدم


دیگه هیچی واسم مهم نیست



کاش میشد بادبادک بودم وقتی رهام میکردی بالا میرفتم بالا بالا بالا


میرفتم  میرفتم تا جائیکه از خودم بترکم


حد اقل رها شدن از دست تو من و بالا میبرد نه اینجا رو زمین اسیر بشم .

خداحافظی

این همه نشیتم تا کنکور بشه نه واس خودم واس تو یادمه گفتی بعد کنکور بهت میگم


کاش کنکور نمیومد


همین خداحافظی


چون به هم نمیرسیم

رابطه ها تموم 


پس خاطره هام و چی کنم


هه ..هه ..هه


خنده داره


بشینم و ببینم نبودنت و نشنیدنت و 


مهم نیستم   یعنی مهم نیستی  هستی نیستی  خل شدم


بیخیال مهم نیست

بعد تو هیچی مهم نیست

مهم نیست

هیچی مهم نیست .

کاش میتوانستم

چقدر نحیف شده بودی  لباسهایت بزرگ شده بود


دیگر مثل همیشه نمیخندیدی


دلم برای خنده هایت تنگ شده است


دوستت دارم  ارام بر لبم زم زمه شد 


دیدم که دیدی حرکت لبهایم را


همه حرفهایم درون قطره اشکی بود که فرو ریخت


کاش میتوانستم ...

ابتکار

روزی در یک شرکت تولید وسایل ارایشی در ژاپن

شکایتی از سوی یکی از مشتریان به کمپانی رسید. او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است.


بلافاصله با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد کارخانه این مشکل بررسی، و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید.


مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند : پایش (مونیتورینگ) خط بسته بندی با اشعه ایکس بزودی سیستم مذکور خریداری شده و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسین،‌ دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهائی با رزولوشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهیز گردید. سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاهها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطیهای خالی جلوگیری نمایند.


نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا، مشکلی مشابه نیز در یکی از کارگاههای کوچک تولیدی پیش آمده بود اما آنجا یک کارمند معمولی و غیر متخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر و کم خرج تر حل کرد : تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط بسته بندی تا قوطی خالی را باد ببرد !!!

ناگفتنی1

هر وقت زنگ میزنم هر بوقی که میخورد تپش قلبم را زیاد تر میکند وقتی که جواب میدهی هول میشوم  سلامم یادم میرود  و تو بدون هیچ برداشتی  مرا فراموش کار خطاب میکنی 


دوست دارم لا اقل از پشت خط صدای خنده هایت را بشنوم اما باز مرا دلسرد میکنی


تا محو حرف میشوم  فرمان خداحافظ میدهی


من به تو میگویم دوستت دارم و تو مرا از یاد میبری


کاش تلفن  دل داشت لا اقل وسط حرفم قطع نمیکرد.