تو با ان انحنای زیبایت
تو من با لبای تو در تو
من و دست حلقه بر گردن
من و چشمکای رودر رو
تو اتشفشان رو سینت
من یک بغل که برفی بود
خیس تنم ز اتیشت
خیسیم با ذوب برفی بود
در چراگاه گردنت گم شد
گرگ وحشی هوسم
میش گردنت را خوردم
بریده بریده شد نفسم
اه از نهادم برخواست
کمرت تا زمین خم شد
شهوت درونم و پر کرد
بدنم تا تنت جم شد