تو دانشگاه تنها دختری بود که پسر نگاش میکرد اما هیچوقت جرات نداشت بهش بگه تا اینکه تو مهمونی یکی از بچه ها اونو اتفاقی دختر و دید تو مهمونی فقط دختر و میدید و غیر اون به چیزی توجه نداشت
آخر مهمانی، دختر را به نوشیدن یک قهوه دعوت کرد، دختر شگفت زده شد اما از روی ادب، دعوتش را قبول کرد.مردی فقط اون جسم زائد نیست
مردی یعنی خوردی زمین پاشی
هرچی بهت تیشه زدند ساکت
مردی یعنی تو مث کوه باشی
اره بخشیدمش اونی که از بچگی دوسش داشتم و دوسم نداشت اره بخشیدمش اونی که هرشب به یادش خوابم میبرد و اون به یکی دیگه شب بخیر میگفت اره بخشیدمش اونی که همه من بود و من هیچیش نبودم اره بخشیدمت ندا خانوم برو به سلامت برو دیگه شبا تو خواب کابوس از دست دادنت سراغم نمیاد هنوز گاهی وقتا دلم واست تنگ میشه اما میگم ساکت باش خفه شو وقتی دوست نداشت این همه اصرار واسه چی برو ندا خانوم برو
ایشالا بهترینا رو داشته باشی
چه دعایی کنمت بهتر از این که خدا پنجره باز اتاقت باشد.
اما یادت باشه که زندگی چیزی نیست که در طاقچه عادت از یاد من وتو برود .
کاش لا اقل بلد بودی همونجوری که سلام کردی خداحافظی کنی خداحافظ .
_______________________________________________________________________________________________
پاورقی: یه زمانی میترسیدم اسمش و بگم بهش اسم مستعار داده بودم چون میترسیم مردم صداش کنند چون اون واسه من بود اما حالا اون مال مردم شد
خدایا شکرت که قبل ازدواج شناختمش دمت گرم .